-
بدون شرح
1390/11/30 08:31
خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش نبـمانــد هیـچـش الا هـوس قــمـار دیـگــــر بعدالتحریر: به یاد وبلاگ قدیمی گیلاسی خانوم و البته شرحی مختصر بر احوال روزگارم
-
عید آمد و آن یار نیامد
1390/06/08 21:38
این جشنها برای من، آقا نمی شود شب با چراغ عاریه، فردا نمی شود اینجا همه منند ، منِ بی خیالِ تو اینجا کسی برای شما ما نمی شود آقا جسارت است ولی زودتر بیا این کارها به صبر و مدارا نمی شود
-
عنوان نمی خواهد
1389/11/22 20:06
می خوای باور کنم اتفاقیه؟؟ اونها امروز...ماهم امروز این همه تشابه...این همه تکرار . . . یا تکرار تاریخه... یا بازیگردان ها یکیه
-
عاشق مرد
1389/10/03 01:35
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی مردی از خویش برون آیـد و کـاری بکند کو کریـمی که ز بزم طربـش غـمزدهای جرعـهای درکــشد و دفـع خماری بکند یا وفا یـا خبـر وصـل تـو یـا مـرگ رقـیب بود آیا که فلک زین دو سه کـاری بکند
-
امیر میخانه
1389/10/01 23:04
یک همت مردانه در این کاخ ندیدیم آنـرا که بود همت مـردانه٬ تویی تـو دلم تنگه...
-
اندکی صبر سحر نزدیک است
1389/09/26 22:08
و کفر تمام قد برای حذف دین و دینداری ایستاده برخی به لباس گرگ؛ برخی به لباس میش میش لباسان می رانند تا گرگ لباسان بدرند ... هرچه در توان دارید بکار ببرید... والعاقبة للمتقین بعدالتحریر: مهر درخشنده چو پنهان شود شب پـره بـازیگـر میــدان شود
-
تجربه مکرر
1389/03/08 16:21
امروز برای هزارمین بار تجربه کردم ... به کاری که بهت مربوط نمی شه دخالت نکن...سبک می شی!!! کاش ... ولش کن...شقشقه هدرت... هر چند کازمودم، از وی نبود سودم مَـن جَـرّب المُجّـرب حَلّـت به الندامَه (حافظ)
-
زهرمار
1389/01/31 23:44
خیلی سخته آدم ببینه بغل دستیش...دوستش...مشکلی داره و از دستش هیچ کاری بر نیاد. اگر دستم رسد بر چرخ گردون.... بعد التحریر: بزرگترین مشکل مملکت اسم ماشینه بود که به حمدالله و المنه اونم حل شد تعارف نکنین...بدین دنیا رو ما براتون اداره بکنیم
-
موضوع انشا
1389/01/20 21:07
یادمه اون سالها که مثل الان کنده نبودیم و کوچولو تشریف داشتیم اولین هفته بعد عید در اولین جلسه انشا، مطمئنا موضوع انشا این بود که "تعطیلات خود را چگونه گذرانده اید" و چقدر خالی می بستیم و می نوشیم برای مهیج شدن و نمره گرفتن از مسافرت های رفته و کمک های کرده به والدین و درس خواندن ها و ... و شروعش می کردیم با...
-
داس سپهر
1388/12/22 23:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 افسوس که بی فایده فرسوده شدیم وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم دردا و نــدامـتـا کــه تــا چـشـم زدیــم نابوده بـه کـام خـویش نـابوده شـدیم امروز مادربزرگم راهی سفر آخرت شد. 4 ماهی بود که خیلی حالش بد بود...برای همین خیلی وقته دل و دماغ وب نویسی...
-
فرودگاه دوبی
1388/11/02 01:28
الان از فرودگاه دوبی دارم می آپم در مسیر رفتن به چین باید در دوبی هواپیما عوض کنیم...اینجا هم برای خودش عالمی داره تقریبا ۷۲ ملت رو می شه توش دید... یه ۳ ساعتی تا پرواز شانگهای زمان داریم از اون بیشتر که به فرودگاه شبیه باشه به یه فروشگاه عریض و طویل شبیه ماشاالله ایرانی ها در همه دنیا تابلون... همچین که از مرز هوایی...
-
هش دار
1388/10/26 00:43
هشدار نوک پرنده را هرگز مبند با بالهایش آواز خواهد خواند پر و بالش را در هم مشکن با آوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان لبان شاعر را مبند ... بعد التحریر: ۱- شعر قشنگی بود از نصرت رحمانی ۲- برداشت غیر ادبی ممنوع!!
-
معادله روزگار من
1388/10/15 18:02
خبر اومـد که دشتـستـون بـهـاره زمیـــن از خــون احـمـد لالـه زاره الا ای مـــادر پــیرش کــجـــایـــی که احمد یَک تن و دشمن هَـزَاره اگه احمد رو بگیرید، اینجانب...جواب معادله درست از آب در می آد بعد التحریر: ۱- روزگارم سخته... ۲- عاشق این شعرم...شاهکارش اون وقتی که با صدا و لهجه دشتستونی بشنویدش ۳- جالب که وقتی حرف...
-
تاوان این خون
1388/10/05 00:05
بیدرد مردم ما خدا، بیدرد مردم نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند دست علمدار خدا را قطع کردند نوباوگان مصطفا را سر بریدند مرغان بستان خدا را سر بریدند در برگریز باغ زهرا برگ کردیم زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم چون...
-
من، تو، ما
1388/09/26 23:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA مــــی آیـد آنــــــکـه در پــشتــش جـای هـــــــــزار دشنه و شمشیر است زان دشنه ها یکیست نشان من این شیعه ای که باز نمک خوردست! !!
-
دعای عهد
1388/09/21 23:54
اگر بیابمت ای یار، من در این دنیا؛ ز عشق وصل تو در قبر، من کفن بدرم
-
رابطه فشار خون با همسایه
1388/09/18 02:46
الان ساعت خدایی چنده؟...ساعت آپ کردنم رو ببین!!...دقیقا ۲:۲۶ دقیقه نصفه شب خواب خواب باشی...بعد یهو با صدای زجه موره از خواب بپری چه حالی می شی؟ الان من دقیقا همن حال رو دارم...آخه همسایه نامحترم طبقه بالا...ساعت ۲ نصف شب وقت آدم کردن زنت نیست به خدا...یه عمر با هم زندگی کردین شکر خدا هیچکدوم آدم نشدین...امشبم روش...
-
سه نقطه
1388/09/15 21:39
یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چـــون روز وصــال آمــــد اورا بــستــم گفتـم نگریستـی، نبـایـد نگریست بعد التحریر: مهم اینکه خودم فهمیدم چی گفتم...بقیه اش مهم نیست!!
-
ما کجا؟ آن خوب، آن زیبا کجا؟
1388/09/04 00:54
روزی امام علیه السلام با اطرافیانش به باغ خود می رفتند. چون حضرتش به باغ نزدیک شد، غلام را دید که نشسته و نان می خورد. پس پشت نخلی ایستاده و غلام را نظاره می کردند به نحوی که او، ایشان را نمی دید. غلام گرده ی نان را بر می داشت و نصف آنرا به طرف سگش می انداخت و نیم دیگر را خود می خورد. حضرت از این عمل در شگفت شدند؛ پس...
-
مرگ اندیش
1388/09/02 12:02
وقتی دنیا این قدر کوتاهه وقتی دنیا به تبی بنده وقتی آخرت این قدر نزدیکه... می ارزه جناب دکتر!؟...گیریم ۲۰ سال دیگه هم زندگی می کردی...آخرش؛ قرار نبود بمیرید؟ تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون بعد التحریر: ۱- دردیست درد مردن کان را دوا نباشد بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن! ۲-اگر...
-
از کرامات شیخ ما
1388/08/28 01:09
من! نه خوش بینم نه بد بینم من! شد و هست و شود بینم
-
از این ور بوم؛ از اون ور بوم
1388/08/24 12:48
بچه که بودم دوست داشتم 2 تا زن بگیرم ازم می پرسیدن آخه برای چی 2 تا؟ می گفتم یکیشون برای اینکه کارای خونم رو بکنه...بچه هام رو بزرگ کنه...برام غذای خوشمزه بپزه ... خب کسی که این همه کار کنه خسته می شه... دیگه حال مهمونی اومدن باهام رو نداره یکی دیگه هم می خوام باهاش برم مسافرت و مهمونی، عروسی... همون جور که آدمها لباس...
-
بیرون گود نشسته ها
1388/08/23 01:07
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم احساس سوختن به تماشا نمی شود
-
دیوار بلند حاشا
1388/08/19 23:23
نمی دونم چرا آدم نمی شیم؟! هزار چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش بیشترش تقصیر خودمونه ... ولی قبول کن یه ریزه اش هم تقصیر خودته!...هی می گم آدمم کن...نمی کنی که!!...تازه درخت سیب هم تو مسیرم می کاری! بعد التحریر: دلم برات و براش تنگ شده...می شود آیا؟
-
عجب
1388/08/15 18:42
می گم: چقدر گرفته قیافت رو این جوری کرده؟ می گه: اوا...چشه به این خوشجلی! می گم: آره ارواح عمت!! ... خیلی خوشگل شدی!... به این کماندوهای جنگلی که آرایش خشم شب می زنن بیشتر شبیه شدی!...حالا چقدر گرفته؟ می گه: ...همش 35 تومن! می گم: اااای ... خاک بر سر من که رفتم شرکت زدم ... زنم نشدیم آرایشگاه زنونه بزنیم
-
هایکو نوشتی از حافظ
1388/08/15 18:14
من ملک بودم و فردوس برین جای ام بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
-
بدون عنوان
1388/08/13 22:43
و هنوز سالهاست که مرگ در کوی و برزنمان شادمانه غریو می کشد
-
سرشتمان را به "تنهایی" بافته اند
1388/08/10 00:08
تنها بدنیا می آییم تنها زندگی می کنیم تنها می میریم تنها هم محشور میشویم
-
من و تنهایی و چاه
1388/08/08 20:51
خستم....خیلی خستم... ذهنم درد می کنه هزار تا قرار نرفته .... هزار تا کار نکرده... هزار نفر طلبکار... شاید...اگر... احتمالا...۲۴ ساعتم بشه ۴۸ ساعت به نصف کارام برسم و از اون ور: تنهایی بد دردیه علیش گرفتارش شدم (بر وزرن یکی از اشعار فخیمه حضرت مزخرف علیشمز) در این مواقع دلم می خواد گورمُ گم کنم... مدتهاست دلم برای...
-
اندر حکایت من و دنیا
1388/08/08 02:04
دنیا چو حبابست ولیکن چه حباب نی بر سر آب٬ بلکه بر روی سراب و آن نیز سرابی که ببینند به خواب و آن خواب چه خواب٬ خواب بد مست خراب